وبلاگ بچه های کامپیوتر غیاث الدین جمشید کاشانی

جزوه‌ی دست نویس کلاس استاد جعفری

اینم از جزوهی استاد جعفری تا جلسه ی یکی مونده به آخر که فقط شامل قسمت های عملی میشه .(با تشکر از خانم ریحانه بهزادی و خانم حقایقی)

ضمنا این ترم من با این حضور پررنگم تو وبلاگ گل کاشتم ! امیدوارم من رو به خاطر این کم کاری ببخشید . واقعا دچار کمبود وقت شدم . خدارو شکر آقای اکبری و آقای بهرامی نژاد و آقای ارنجی و همینطور سایر دوستان نویسنده انقدر فعال هستن که این وبلاگ سرپا بمونه . از همتون ممنونم .

جزوهی استاد جعفری(قسمت اول)

جزوهی استاد جعفری(قسمت دوم)

جزوهی استاد جعفری(قسمت سوم)

جزوهی استاد جعفری(قسمت چهارم)

جزوهی استاد جعفری(قسمت پنجم)

جزوهی استاد جعفری(قسمت ششم)

جزوهی استاد جعفری(قسمت هفتم)

مژگان جباری 1391/02/23 ساعت 11:07 ب.ظ

13 نظر

جزوه‌ی دست نویس کلاس نصب و راه اندازی شبکه

سلام به همکلاسی های عزیزم

جزوه ی استاد معزز رو براتون آماده کردم . با تشکر فراوان از خانم ریحانه بهزادی که زحمت نوشتن جزوه به عهده ی ایشون بوده و آقای ارنجی که زحمت کشیدن جزوه ها رو با کیفیت بهتری تبدیل به Pdf کردن.

پ ن :( این جزوه فقط مربوط به قسمت عملی کلاس تا جلسه ی یکی مونده به آخر میباشد و با جزوه ای که خود استاد معزز در اختیار آقای بهرامی نژاد میذارن تا بذارن رو وبلاگ فرق میکنه . در واقع هرچی از کلاس فهمیدیم به زبان ساده نوشتیم .)

جزوه ی استاد معزز (قسمت اول)

جزوه ی استاد معزز (قسمت دوم)

مژگان جباری 1391/02/23 ساعت 11:06 ب.ظ

10 نظر

لیست نمرات ترم قبل کارگاه سیستم عامل

سلام

لیست نمره های گارگاه سیستم عامل استاد جعفری که واسه ترم قبله(بدون شرح):

بازم خدارو شکر که قراره هممون رو قبول کنه...

ابوالفضل اکبری 1391/02/23 ساعت 11:46 ق.ظ

9 نظر

نامه یک مادر به فرزندش

نامه یک مادر به فرزندش

فرزندم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،

اگر هنگام غذا خوردن لباسها...یم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
... یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی تکراری را برایت تعریف کنم
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن

وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم، با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده، همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو، روزی خود میفهمی که مردن بهتر از زنده ماندن است
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم...
فرزند دلبندم، دوستت دارم

مـــــــــــادر

تنها کسی ست که می توان "دوســتت دارم"‌ هایش را باور کرد

حتی اگر نگــــوید .

زمین خوردن چه زیباست اگر هدف بوسیدن خاک پای مادرت باشد .

حمید 1391/02/22 ساعت 07:25 ب.ظ

8 نظر