سلام
به سلامتی امتحانات ترم دو هم تموم شد . همگی خسته نباشید . امیدوارم نمره هامون هم طوری بشه که خستگی رو تو جونمون نذاره و هممون رو راضی کنه .
به مناسبت پایان امتحانات یه مطلب طنز گذاشتم که بی ارتباط با دوران امتحانات نیست . شاید بعضی هاتون قبلا خونده باشید اما برای کسانی که اولین بارشونه خالی از لطف نیست . البته باید این مطلب رو در زمان شروع امتحانات میذاشتم . ولی حالا میبینم در هر صورت برای ما کاربردی نداشت . چون در بعضی از دروس نه تنها جواب های صحیح توی پاسخ نامه در نمره ی ما تاثیری نداره ! بلکه اعتراض هم کارساز نیست . چه برسه که بخوایم نامه هم برای استاد بنوسیم .
یه خاطره از دوستان :
تو اتوبوس نشستم با راننده گرم گرفتم ازم پرسید چی خوندی؟ گفتم: کامپیوتر
خیلی اتفاقی به وبلاگ سرزدم دیدم تعداد بازدید های کل به عدد ۱۰,۰۰۰ رسید !
تبریک میگم :دی
سلام دوستان
خوبید؟ امتحانا خوبه؟
اولا ببخشید که من اصلا فعال نیستم .
این روزا مثل تمام روزا باز این سوال به ذهنم بی اجازه وارد شد که چقدر مهندس شدم تا حالا؟
چی بلدم؟چکار میخوام بکنم؟چیزی یاد گرفتم تا حالا؟اگه آره کجا و چجوری ازش استفاده کنم؟
مثل اینکه 1 سوال هم نبود!
چون شخصا پست های بلند رو دوست ندارم سخن کوتاه می کنم و دوست دارم همین الان فکر کنی بهش و ببینی که چقدر مهندسی؟
آقایون و خانم های مهندس فکر نمی کنید کمی داره واسه متخصص شدن و متمایز شدن از افراد عام جامعه دیر میشه؟
بهش فکر کن. همین حالا. البته لطفا ...
در قسمت نطرات بیشتر می تونیم بحث کنیم. اگه بتونم راهنمایی می کنم و عاشق اینم که راهنماییتونو بشنوم.
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود
وقتی از گل فروشی خارج شد دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟
دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگر حرفی نداشت بگوید بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را پس گرفت و دویست کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد
شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!
بزگترین تولید کننده پسته، زعفران، خاویار، فیروزه و میوه های مغز دار
بزگترین تولید کننده فیروزه ، روی ، فرش دستبافت
بزرگترین تولید کننده میوه های خانواده توت :توت فرنگی ، شاتوت ، تمشک …
گرمترین نقطه زمین (دشت لوت ، ۷۰/۷ درجه سانتیگراد)
بیشترین کشته در سرما و کولاک – ۴۰۰۰ نفر در سال ۱۹۷۲
بزرگترین وارد کننده گندم
بالاترین آمار فرار مغزها
بالاترین نسبت زن به مرد – ۱/۲۲ زن به ازای هر مرد
بالاترین تابش زمینه طبیعی توضیح
بیشترین آمار زمین لرزه های مهیب
دقیقترین تقویم مورد استفاده در دنیا
بیشترین آمار سالیانه ابتلا به اعتیاد
بیشترین تعداد مرکز استان – ۳۱
قدیمیترین کشور جهان – ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد
بزرگترین پذیرنده پناهنده – افغانی و عراقی
بیشترین رشد تولید علم و فناوری – بالای ۱۰۰۰ درصد
امروز 22 May یا بهتر بگم یکم خرداد ، سالگرد تولد هِرژه نویسنده داستان های تن تن و میلو هست.
ژرژ پراسپر رمی (۲۲ مه ۱۹۰۷ – ۳ مارس ۱۹۸۳) (مشهور به هرژه) نویسنده و کارتونیست بلژیکی بود که بیش از همه به خاطر خلق ماجراهای تنتن و میلو مشهور است. این اثر از مشهورترین آثار کمیک (داستان مصور) تمام تاریخ و به خصوص در تاریخ اروپا است و به خاطر آن نام هرژه در ۲۰۰۳ به تالار مشاهیر کتابهای کمیک اضافه شد.
تن تن در ایران !
تنها در پرواز شماره ۷۱۴ از ماجراهای تنتن و میلو است که به نام «تهران» اشاره شده و آن هم جایی است که گفته میشود که کمکخلبان هواپیمای لازلو کاریداس، میلیاردر خسیس داستان، در تهران پایش شکسته و کمکخلبان تازهای جانشین او شده است.